درباره وبلاگ

" الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزکاه وأمروا بالمعروف و نهوا عن المنکر" (آیه۴۱ سوره مبارکه حج) وقتی قرآن‌کریم، ‌اولین نشانه حکومت صالحان را اقامه نماز می‌داند، جای هیچ ابهامی نیست که برنامه‌ریزی برای اقامه آن،‌ وظیفه حکومت و همگان ‌است‌که ‌نیاز به بسیج امکانات و توانمندی‌های لازم برای رسیدن به اهداف نماز دارد.اقامه­ ی نماز فقط این نیست که صالحان ، خود نماز بگزارند. این چیزی نیست که بر تشکیل حکومت الهی متوقف باشد؛ بلکه باید این ستون دین در جامعه به پا داشته شود و همه کس با رازها و اشاره‌های آن، آشنا و از برکات آن برخوردار گردند. درخشش معنویت و صفای ذکر الهی، همه ­ی آفاق جامعه را روشن و مصفا کند؛ و تن‌ها و جان‌ها با هم به نماز بشتابند و در پناه آن طمأنینه و استحکام یابند.
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
وصیت نامه شهدا

لوگوی دوستان
امکانات دیگر


<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 85
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 120
بازدید ماه : 119
بازدید کل : 40700
تعداد مطالب : 63
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


اوقات شرعی
وصیت شهدا

ساعت فلش مذهبی
حضرت اسماعیل ونماز     

کتاب الهی درباره حضرت اسماعیل می فرماید :

«وَاذکُر فِی الکِتابِ اِسمعاعیلَ اِنَّه کان َصادقَ الوَعدِ وَکانَ رَسُولاًنَبِیّاً.وَکانَ یَامُرَ اَهلَهُ بِا لصَّلوةِ وَ الزَّ کوةِ وَ کان َ عِندَ رَبِّهِ مَرضِیّاً.»

اسماعیل را به یاد آر که دارای اوصاف پسندیده بود :وفادار به پیمان ،فرستاده حق ،خبر دهنده از حقایق ،وامر کننده زن وفرزند به نماز وزکات ،وبنده ای بود که خداوند در تمام برنامه ها از او خشنود بود.



حضرت نوح ونماز     

بحار الانوار،این کتاب بی نظیر وارزشمند ،از حضرت باقر العلوم علیه السلام روایت می کند:

پرستش خدای یگانه واخلاص به پیشگاه او وبی همتایی دانستن حق ،که خداوند فطرت مردم را بر آن قرار داده است ،اصول آیین نوح بود .

پروردگار بزرگ از نوح وهمه انبیاء پیمان گرفت که او را فرمان ببرند واز شرک دوری جویند ،ونیز خدای مهربان حضرت نوح را به نماز وامر به معرف ونهی از منکر ورعایت حلال وحرام دعوت کرد.



حضرت لقمان ونماز     

آن بزرگمرد الهی  که براثر تزکیه نفس وجهاد فی الله ،از جانب حق وجود با برکتش چشمه جوشان  حکمت الهی شد ،در سفارشاتش به فرزندخود می فرمایید:

«یا بُنَیَّ اَقِمِ الصَّلوةَ وَ امُر بِا لمَعروُفِ وَانهَ عَنِ المُنکَرِ وَ صبِر عَلی ما اَصابَکَ اِنَّ ذلِکَ مِن عَزمِ الا مُوُرِ»

ای پسرم !نماز را به پای دار ودر جامعه اقدام به امر به معرف ونهی از منکر کن ودر برابر حوادث بردبار وصبور باش ،که تحمّل وصبر در راه ارشاد مردم نشانه ای عزم ثابت مردم بلند همّت است.

 

 



حضرت داود ونماز     

علامه مجلسی دانشمند کم نظیر شیعه در توضیح آیاتی که در رابطه با حیات با برکت داود است،روایاتی درباره فضایل ومحاسن وکثرت عبادات ومناجات داود ،بخصوص عشقی که آن پیامبر بزرگ به نماز داشت ،نقل می کند :

آن حضرت در خانه محرابهای متعددی قرار داده بود تا در جای جای منزلش نماز اقامه کند.

او اوقاتش را به چهار مرحله تقسیم کرده بود :روزی را برای حلّ مشکلات مردم ،روزی را برای زن وفرزندش ،روزی را برای دعا ومناجات در دل کوهها وکنار دریا ،وروزی را برای انس با محبوب در خلوت منزل و در کنار محراب عبادت .امام صادق علیه السّلام می فرماید :«در حالی که در محراب عبادتش مشغول نماز بود ،خداوند مهربان با وی سخن می گفت.»

                           برگرفته شده از کتاب سیمای نماز از قلم حسین انصاریان



توصیف های کوتاهی از نماز     

1.نماز ،برقراری ارتباط با الله وبریدن از آلهه هاست.

2.نماز،  کلاس وکتاب هستی است.

3.نماز ،صف آرایی در کرانه هستی ودیدن نادیدنیهاست.

4.نماز ،درس خاک طبعی وفروتنی وبریدن از منیت هاست.

5.نماز، نیاز همیشه انسان به شکفتن است.

6.نماز، صیقل وجودو آیینه حق است.

7.نماز ،سکوی اعتلا وعروج انسان است .

8.نماز،پیام مکتب ،ستون دین وقلّه بالندگی است .

9.نماز ،سکینه روح ،آرامش خاطر ووقار ظاهر است.

10.نماز ،قربانی کردن هوسها ،زدودن زشتی ها ،نفی انحصار طلبی ها،سدّکژرویها،عامل خویشتن داریهاورهبر نیکیهاوزیبا یهاست.

11.نماز ،چراغ هر خانه وکاشانه ،زینت هر شهر ودیار وعطر حیات است .

12.نماز ،ترسیم کننده طریق فلاح ونقطه اوج صیروت انسان است.

13.نماز،بانگ برپایی تعظیم ارزشها وتکریم انسانهاست.

14.نماز،کشش عاشقان ،محبوب خاشعان ومهر معبود است .

15.نماز، کلید دلهاست .

16.نماز ،موجب تابش انوار ایزدی است.

17.نماز ،سبب روی آوردن ایزد به بنده است.

18.نماز ،فاضل ترین کار است .

19.نماز ،ایجاد کننده اخوّت اسلامی است .

20.نماز ،جنگ با شیاطین است .

21.نماز ،گویا ترین آیینه ایمان است .

21.نماز، زبان هنری اسلام است.

22.نماز ،سدّمحکمی دربرابرسیل گناهان است.

23.نماز ،ترازوی سنجش انسانهاست .

24.نماز ،یاد متقابل عابد ومعبود است.

25.نماز،پایگاه اخلاص است.

26.نماز ،روشن کننده شبهای تاریک است .

27.نماز،ارزش است ونگهدار ارزشهاست .

28.نماز ،درس توحید ،رمز اخلاص وراز عبودیّت است .

29.نماز ،چشمه جوشان معرفت است .

30.نماز ،پرفروزترین ستاره آسمان احکام اسلامی است .

31.نماز ،کامل ترین پاسخ به عالی ترین نیاز انسان است .

32.نماز ،انعکاس فریاد روح محبوس در جسم است .

33.نماز ،ستون اسلام وپرچم رسالت رسول خدا (ص) است.

34.نماز ،کوبنده ترین سلاح مکتب توحید است .

35.نماز ،جاری تطهیر است.

36.نماز ،کور کننده چشم اهریمن است.

37.نماز ،رخساره ایمان وچهره دین است .

38.نماز ،عالی ترین سیر روحانی وعرفانی است .

39.نماز ،جوهر وعصاره دین است .

40.نماز ،تکلیفی غیر اسقاط است .



شعری در مورد نماز     

                                         خدا ...


من خدا را دیده ام                                               در لحظه ی شادی و غم
در رگ جاری آب                                              در میان شبنم اشک یتیم
در داد و فریاد کودکان                                         در شادی ذکر خدا ، در صلوات
من خدا را دیده ام                                                در عرش دلهای بی ریا
در توکل در نماز                                                 در سکوت، راز و نیاز
در رگ هستی این جهان                                        من خدا را دیده ام
در کوه ها، دشت ها سبزه ها                                   در میان بازی های روزگار
من خدا را دیده ام                                                 در تبسم گلهای رنگین بهار
در سجده ی شاخ و برگ بیدها                                 در میان گریه ی ابر بهار
من خدا را دیده ام                                                  در خاک تیره در سبزه ها
در باغچه ی عشق در باغ دل                                   در کتاب های خاطرات
من خدا را دیده ام                                                  در میان کوهسار در آبشار
در شب تیره و تار                                                 در میان رعد و برق آسمان
در مهتاب خورشید                                                 من خدا را دیده ام
من خدا را دیده ام                                                   من خدا را دیده م...



آثار نماز     

آقای S سنوات دارد ، آموزش ضمن خدمت دارد، اما معنویت ندارد، نمی داند سر کلاسش چند دختر و پسر بی نماز است ، او خبر ندارد ، نمی داند که از بین بیست نفر ، ۸ نفر بی نمازند یا برعکس ۸ نفر نماز را درست می خوانند . او چه کار کرده است، او خودش را معلم یعنی علم آموز به دیگران می داند، چه علمی ؟ علم اینکه جغرافی و تاریخ مدنی و ریاضی یا اینکه همه در قالب نماز. من جواب را نمی دانم ، اما یک سوال دیگر دارم ، شاید تجربه کرده اید. عاشقانه کسی را دوست دارید ، فرق ندارد، چه کسی باشد ، فرزند ، مادر ، پدر، برادر یا همسر باشد. آنقدر دوستش داریم که گاهی به او بیشتر از خدا فکر می کنیم یاد او ذکرش در دل و جان ما ریشه دوانده اما نمی دانیم چرا تند باد حوادث ناگهان به طریقی ما را از هم جدا می کند، یا مرگ یا طلاق یا جدایی با دعوا .... بعد از آن یک برهة بسیار سخت جانکاه که آدمی را به مرز دیوانگی و خودکشی می کشاند . بعد مدتی حالا یا طولانی یا کوتاه مدت بستگی به ارزش عشق برای ما دارد به باد فراموشی سپرده می شود . می دانید دلیلش چیست. «غیرت خدا به بنده اش». نسوزد عشق را جز عشق خرمن چنا چون بشکند آهن به آهن این را با مثالی فرضی کامل می کنم. زن و شوهری که همدیگر را می پرستند ، و واقعاً عشقی پاک دارند ، ناگهان با یک خیانت رنگ شیرین عشق رنگ مرگ می گیرد و به اشد مجازات از همدیگر تقاص می گیرند و سعی در تخریب هم دارند . چرا چون مرد غیرت دارد و تحمل خیانت را ندارد . دقت کنید ما بنده و مخلوق هستیم به غیرت ما بر می خورد که عشق ما در دست کسی دیگر باشد ، با اینکه نه خالقیم نه آفریدیم ، فقط مدتی با هم زندگی کرده ایم، حالا مقایسه کنید خداوند مهربان خداوند سبحان خالق کاینات خالق جهان هستی وقتی از یک لخته خون انسانی می آفریند که اصلاً قبلش وجود نداشته ، اَحسَن الخالقین او را زیبا ، سالم عاقل می آفریند ، بعد بزرگش می کند. اراده، تصمیم تعقل ، آگاهی ، قدرت تصمیم گیری، مال ، ثروت، زن و فرزند، شوهر، و .... می دهد . آیا به نظر شما چه توقعی دارد؟ دوست ندارد عاشقانه عبادت شود. چطور وقتی عاشق هستیم ، این عشق فقط فقط مال «من» نه این ور ، نه آن ور، فقط من، من، حق ندارد حتی یک نگاه خیانت آمیز داشته باشد. چطور می خواهید خداوند نعوذ بالله از یک انسان کمتر باشد و غیرتش را نشان ندهد ، بله خداوند گفته یحبهم و یحبونهم ، دوستم دارند ، من هم دوستانشان دارم ، اما چه کسی و چه کسانی را . بُشر حافی «بُشر پا برهنه» قبل از اینکه به این مقام اولیاء الهی برسد یک شراب خوار لا اُبالی بود . یکروز روی یک کاغذ افتاده زیر پا ، دید اسم «الله» نوشته کاغذ را برداشت ، پاک در شیشه عطر قرار داد . شب یکی از اولیاء الله در خواب دید خداوند به او گفت برو به بشر حافی سلام مرا برسان و بگو اسم مرا ارزش و مرتبه و عزت دادی در دو جهان عزت و بزرگی به تو می دهم. خوشایند آنانکه الله یارشان بی به حمد و قل هوالله کارشان بی خوشا آنانکه دائم در نمازند بهشت جاودان مآویشان بی فکر کنم بیشتر نیاز به توضیح نباشد. بله خواننده ی عزیز ما زیر «ذره بین» ، «هوالناظر» هستیم . اما افسوس پرده ایی از غفلت و غرق شدن در این دنیا ، جلوی ما است . اگر میلیاردر باشی آخر عاقبت معلوم نیست کفن گیرت آمده ، با کفن دفن می شوی و یا نه . بله سرنوشت دنیا این است . بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت برآید که ما خاک باشیم و خشت. خیلی زیباست خداوند سبحانه تعالی، گفته است: «لا اکره فی الدین» در قبول دین اجباری نیست میدونی یعنی چه ، یعنی عشق زوری نمی خواهم ، عشق یُحِبِهُم و یحبونهم می خواهم ، اگر عاشقی واقعاً ادعای عشق داری نشان بده .... در روایات آمده ایوب (ع) گفت خدایا می خواهم دوست تو باشم، خداوند سبحان گفت جامه ای از بلا برای خودت بدوز. همه داستان ایوب (ع) و صبر ایوب (ع) را می دانیم ، نیاز به بیان نیست این مهم است ، هرکه در این دَهر مقرب تر است ، جام بلا بیشترش می دهند. امان از ما انسانهای بی جنبه و ضعیف ، با اندک فشار زندگی ، به در و دیوار زمین و زمان ناسزا می گوئیم. و همه جا هم خدا را مقصر می دانیم «قربونت برم خدا چقدر غریبی رو زمین » به کوی میکده گریان و سرافکنده روم چرا که همی شرم آیدم ز حاصل خویش یک نفر در اوج بدبختی کنار ساحل قدم می زد ، در دلش می گفت خدایا تو گفتی همه جا من با شما هستم ، پس کجایی ، نابود شدم ، در گرفتاریهای زندگی،کجایی بدادم برسم. یک ندای قلبی به او می گوید ، بندة من برگرد پشت سرت را نگاه کن ، او برمی گردد ، جای پای خودش را می بیند ، در دل می گوید جای پای خودم است که تن سنگین فرسوده ، زیر بار زندگی را می کشد . ندای قلبی اش گفت نه بندة من ، این منم که تو را با خود بدوش کشیده ام . این جای پای من می باشد. البته این مثال فرضی است. بیان می کند ، فقط خداست که ما را فراموش نمی کند . گاهی ما آنقدر غرق سختی ها می شویم که خودمان را هم فراموش می کنیم . تنها کسی که دستهای ما را رها نمی کند ، حضرت حق است. یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست عشق مست مستش کرده بود فارغ از جام اَلَستَش کرده بود گفت یارب ! از چه خوارم کرده ایی بر صلیب عشق دارَم کرده ای مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو من نیستم رب گفت دیوانه لیلایت منم در رگت پیدا و پنهانت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودن نشناختی ما عاشقیم اما عشق واقعی به خدا کمرنگ است . وقتی عشق ما مریض است سرطان دارد یا قطع نخاء شده است . یا زندان .... یا فلان فلان ... گرفتاری را دارد. ما خانه ، باغ ، زمین، ماشین ، طلا جواهرات ، حتی اسباب و اثاثیه را می فروشیم تا راضی شود . گرفتاری و مشکل عشق را حل کنیم، او خوشحال شود ... خدایی یک سؤال دارَم . برای رضای خدا، این کار را کرده ایم.                                           



معنایی نماز     

{نماز در زبان پهلوی سر فرود آوردن برای تعظیم.}

و در اصطلاح عبادت مخصوص مسلمانان که به طور وجوب پنج بار در شبانه روزباید ادا شود.

نام نمازهای شبانه روز از این قرار است {نماز صبح – ،نماز ظهر – ،نماز عصر ،– نماز مغرب ،– نماز عشاء }–

فرهنگ لغت فارسی – دکتر محمّد معین نماز از زمان آفرینش اولین انسان حضرت آدم (ع) بر انسان واجب شده است. زمان حضرت ابراهیم (ع) با خواندن نماز به سوی «کعبه » خانه ی خدا که بنیاد آن را حضرت ابراهیم (ع) با پسرش اسماعیل (ع) بنا نهاد بر امت ابراهیمی (ع) و بعد از آن بر همه ی مسلمانان واجب شده است. {«مَن عَرفَ نَفَسِهُ فَقد عَرَفَ رَبُه» هرکس خود را شناخت خدای خویش را شناخته است.} حضرت علی (ع) با این فرمایش به هر خواننده و شنونده گوشزد می کند که ای انسان اگر تو خدا را شناختی خود را هم خواهی شناخت. وقتی انسان با خدای خودش پیمان بست «اَلَست بربکم » آیا خدای تو نیستم . «قالوابلی» بله خدای ما فقط ذات یگانه «ا...» است. خدایی که لَم یَلَد وَلَم یُولَد می باشد. خدایی که عیسی را آفرید . «خَلَقِ الاِنسانَ مَن عَلَق» خدایی که انسان را از لخته ایی خون آفرید. هفت طبقة آسمان هفت طبقه زمین ، دریاها ، کوه ها، دشت ها، حیوانات طبیعت ، انسانها، معادن ، و .... را آفرید . به قول بابا طاهر عریان به دریا رو کنم روی تو بینم به صحرا روکنم روی تو بینم به هر سو رو کنم ، کوه و در و دَشت نشان از قامت رعنای تو بینم منصور حلاج گفت «اَنا الحق» من حقم یعنی به درجه ایی رسید که گفت من خدایم . بله درجه ی «خلیفه الهی». بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند از نیستان تا مرا ببریده اند از نفیرم مردو زن نالیده در کشف الاسرار میبدی در کشف المحجوب هجویری در مرصاد العباد نجم الدین کبری در بخش های مربوط به نماز و نیایش مشترکن . گفته اند، «یُحبَّهم و یُحِبونَهُم». «مرا دوست دارند و من آنان را دوست دارم»